تحقیق هدف از تشكيل دفتر اقتصادي
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته مدیریت (آموزش_و_پژوهش)
پيشگفتار :
- هدف از تشكيل هر دفتر اقتصادي :
ميتواند موارد زير باشد :
الف : بدست آوردن سود حداكثر و بطور مستمر و در زمان طولاني
ب – بدست آوردن سهم شايسته اي از بازار مربوطه نسبت به رقيبان در يك رشته صنعت يا در يك منطقه ومحدوده معين و يا حتي در خارج آن محدوده مورد فعاليت
يك شركت يا سازمان براي بدست آوردن سود از فعاليت اقتصادي خود ، بايد هزينه هاي هنگفت مالي و انساني را متحمل شود تا بتواند در طي چند سال ( كه البته بسته به نوع فعاليت دارد ) به نقطه سربه سري فعاليت مربوط دست پيدا كند .
داشتن هزينه هاي ثابت هنگفت تا رسيدن به سودآوري و نقطه سربه سري ، شركتها را برآن داشت تا به يك سري فعاليتها و برنامه ريزيها و تصميماتي دست بزنند كه علاوه بر پرداخت و جبران هزينه هاي هنگفت ثابت و متغير شركت را به سودآوري نيز برسانند .
ازطرفي سودآوري شركت رابطه مستقيمي با طول عمرآن دادر . يعني اينكه هرچه شركت سودآورتر باشد ، چرخه و دوره عمر آن بيشتر و طولاني تر است و نيز طول عمر يك بنگاه اقتصادي نيز خود باعث مي شود تا شركت به سودآوري دست پيدا كند .
اما ازآنجا كه هر شركت و يا بنگاه اقتصادي در دوره عمر خود مراحل رشد سودآوري و افول را طي ميكند بنابر اين شناخت عواملي كه باعث فرصت براي يك سازمان يا شركت ميشود و نيز عوامل تهديد كننده بقاء و دوام آنچه از داخل و خارج سازمان از ضروريات حيات يا دوره زندگي شركت ميباشند . ديگر اينكه شركتها براي رسيدن به سود بيشتر و نيز اعتبار و هويت سازماني احتياج به داشتن فعاليت در سهم بالاي بازار و شناخت ازطرف مشتريان ميباشند .كه وجود شركتهاي رقيب در يك رشته صنعت باعث رقابت براي رسيدن به سهم شايسته اي ازبازار ميگردد .
استفاده از تكنيكها و روشها و استراتژي هاي خاص و كارآمد شركت را در رسيدن به پيروزي در اين رقابت و نيز دست يافتن به رهبري بازار رهنمون ميشود كه ميتواند با دردست گرفتن سهم عمده فعاليت بازار باعث اعتبار سازماني براي شركتها و نيز با استفاده از روشهاي كنترلي در بازار بعنوان يك تاثيرگذار قلمداد شود .
حل سوال اينجاست ، چگونه ميتوان به اين مهم دست يافت ؟
رسيدن به چنين هدفي آرزوي هربنگاه اقتصادي است اما چرا فقط چند شركت ميتوانند موفق شوند و ديگر شركتها استفاده چنداني نميتواند از فعاليت خود ببرند .
پاسخ به اين سوالات مذكور را به اين ترتيب بيان ميكنيم .
مديريت عالي سازمان با عنوان يك تشخيص دهنده و راهبر در سطح بالاي سازماني با انتخاب گزينه هاي صحيح و درست از استراتژي ها و تصميمات در شرايط مختلف ميتواند سازمان را به سطح مطلوبي از بازدهي و بهره وري و نيز رشد سازماني سوق دهد . شناخت عوامل محيطي دروني و بيروني نيز مطلع بودن از اوضاع اجتماعي ، سياسي و فرهنگي مديران را در انتخاب راه و رسم مشخص و مطمئن در پيمودن مسير خاص ياري ميكند .
اما گاهي سازمان يك هدف بلندمدت براي خود در نظر ميگيرد . رسيدن به هدف بلند مدت با شناخت از آينده اي كه هيچگاه معلوم نيست و در دنياي بسيار متغير امروزي هيچ معياري براي آن نميتواند متصور بود ، چگونه ميتواند ميسر باشد ؟
جداي از مطالعات محيطي ازقبيل دروني و بيروني و نيز شناخت از اوضاغ اجتماعي ، سياسي و فرنگي و نيز قوانين دولتي ، استفاده از نوع تكنولوژي در شركتها و نيز بررسي بازارها درحال و آينده و تشخيص بموقع تغيير نيازها در جوامع ميتواند مديران عالي سازمان را در رسيدن به اهداف بلند مدت سازمانها رهنمون شوند .
عوامل نام برده فوق خود داراي يك روش سيستمي و موقعيتي است كه از آن بعنوان مديريت استراتژيك ياد ميشود . اگر مديريت استراتژيك با استفاده خلاقانه و درست موقعيتي در مقاطع مختلف زماني انجام شود سازمان را به سطحي قابل قبول از سودآوري خواهد رساند وگرنه تمامي امكانات منابع و داراييهاي سازمان را به باد خواهد داد و شركت را به زوال و نيستي ميكشاند .
شناخت مراحل سيستماتيك مديريت استراتژيك نخستين گام در استفاده از آن ميباشد . داشتن ديدگاهي راهبردي براي مديران سازمانها امتيازي است كه ميتواند به بهره وري و موقعيت سازمان بيانجامد ، هرچند كه اين موضوع آنقدر وسيع است كه تنها با مطالعه اي كلي از آن بسنده ميكنيم .
تاريخچه :
از مطالعات تاريخي ميتوان دريافت كه استراتژي هاي سياسي و نظامي از دوران پيش از تاريخ نيز وجود داشته اند . با پيچيده تر شدن و بزرگتر شدن و نيز متمدن تر شدن جوامع ، تعارضات واميران ، سياستمداران و فرماندهان روز به روز شدت گرفت كه به مطالعه مفاهيم استراتژيك نياز پيدا شد نا آنكه مجموعه اي از عوامل به هم پيوسته كه چكيده اي از آن را در سخنان بزرگاني چون سانتسو ، ماكياولي ، ناپلئون و .... مي بينيم
همچنين بنيادي ترين اصول استراتژي ( نظامي و سياسي ) در دوران پيش از مسيحيت در جوامع مهم آن روز ازقبيل ايران ، يونان و روم نيز وجود داشت و سازمانهاي امروزي در اولين مرحله اين اصول را با محيط و موقعيت خاص خود منطبق كرده اند .
مفاهيم نظامي در گذشته هنوز هم بر انديشه استراتژيك در دوران جديد سايه افكنده است ازجمله آنكه شارن هودست ، نياز به تحليل نيروها و ساختارهاي اجتماعي را بعنوان مبناي درك شيوه هاي فرماندهي اثربخش و مدرك مورد استفاده قرار ميدهد .
فردريك كبير اين نكته را در قلمرو فرماندهي خود به اثبات رسانيده است . وي با تكيه بر اينگونه تحليلها ، آموزش و انظباط و اقدام سريع را بعنوان مفاهيم اساسي براي يك فرهنگ منسجم آلماني كه پيوسته بايد براي جنگ در جبهه آماده باشند بكار گرفت .
فون بولو نيز چيرگي نقش استراتژيك موضع گيري جغرافيايي و نظامهاي پشتيباني تداركاتي را در استراتژي مورد تاكيد قراردهد
صدها مورد از موارد بالا گوياي آن است كه تمامي اين متفكران و مديران عصر جديد اصول كلاسيك استراتژي را به دوران يونان باستان بكار گرفته ميشد مورد استفاده قرار داده اند .
پس ميتوان از تجزيه و تحليل استراتژي هاي نظامي - سياسي در دوران گذشته و بخصوص دوران باستان به نكات قابل توجهي دست پيدا كرد كه براي طرح راهبرد هاي امروزي موثر و مفيد واقع شود .
اول اينكه تمامي استراتژي هاي اثربخس سه عنصر مهم دارند
الف - مهمترين هدفهايي كه بايد حاصل شوند .
ب – برترين و بهترين سياستها و روشهايي كه بايد براي انجام عمليات ها بكار گرفته شوند .
ج – توالي عمليات عمده اي كه بايد به هدفهاي مشخص و معيارهاي معين منجر شود
.دوم : استراتژيهاي اثربخش حول چند محور و چند حركت اساسي كه به آنها همبستگي و تمركز و توازن ميدهد تشكيل ميشود كه بعضي از حركتها موقتي و بعضي ديگر تا پايان عمر استراتژي پايدارند
.سوم : استراتژيها نه فقط با مسائل غيرقابل پيش بيني كه با امور ناشناخته سروكار دارند و همچنين تحليل گري نيز نميتواند معيين كند كه تعاملات و نيز نيروهاي درون و بيرون سازمان تا چه حد براي سازمان ايجاد فرصت و يا تهديد ميكنند
چهارم : همانطوريكه در يك نبود اجزاء يك لشگر يا واحد نظامي داراي استراتژيهاي عملياتي، صحرايي ، جنگي و پياده و توپخانه و .... هستند . يك سازمان نيز بايد داراي سلسله مراتبي از استراتژيها باشند كه به يكديگر وابسته و پيوسته بوده و دو به دو يك ديگر را تقويت كنند . هريك از اين استراتژيها نيز بايد خود كم و بيش كامل بوده و با اصل عدم تمركز همگراباشد
در نتيجه آنكه خمير مايه استراتژي عبارتست از ايجاد و عنوان موضعي آنقدر قدرتمند كه بتواند تعاملات و تغييرات دروني و بيروني سازمان را خنثي كرده و به هدفهاي خود برسد .
تعريف استراتژي و پيدايش آن :
استراتژي در معني لغوي آن ميتوان (( سوق دادن )) گسيل داشتن ، فرستادن بيان كرد
اين كلمه از نام استراتگوس ( Strategos ) استراتژيك معروف يوناني گرفته شده است .در بعضي از منابع لاتين هم استراتژي از مفهوم استريوم ( Strratum ) به معناي راه و مسير بيان شده است .
اما بعلت آنكه استراتژي بيشتر در مفهوم و قلمرو نظامي قرار گرفته است ، از آن بيشتر در حيطه نظامي استفاده ميشود . طبق اين نظر تعريف جنگي استراتژي عبارتست از علم و هنر ، نحوه آرايش سپاه و يكي از طرفين متخاصم در جنگ است كه حركات طرف ديگر جنگ را خنثي كند . با بررسي در تاريخ و متون گذشته ميتوان دريافت كه استراتژيهاي نظامي و ديپلماتيك از دوران گذشته همراه با تاريخ انساني بوده است .
نقش مورخان و شاعران و دانشمندان در ادوار گذشته در حقيقت اين بوده كه مجموعه اي از دانش تجربي و آزموده شده اي را گرد آوري كنند و آنها را بعنوان وسيله اي براي آگاهي ، بندگان بوجود بياورند .
با رشد و پيشرفت جامعه ها و نيز پيچيده تر شدن آنها ، وجود تعارضات ميان اميران مردم ، سياستمداران و فرماندهان به مطالعه مفاهيم استراتژيك اساسي و آزموده پرداختند تا مجموعه بهم پيوسته از اصول ويژه پديدار شد .
ورود استراتژي در داخل حيطه علوم اجتماعي در حيطه اقتصاد بعد از نيمه اول قرن بيستم ميلادي جاي خود را باز كرد .
اما استراتژي در معناي اقتصادي براي اولين بار توسط دو نويسنده به نامهاي (( نيومن )) ( Neumen ) و مورگنتون ((Morgenstern )) كه هم اقتصاد دان و هم رياضيدان بودند بكار گرفته شد . روش آنها بصورت عملكرد فردي بوده كه سعي ميكردند شرگردهاي زيركانه دوبازيكن را كه تلاش ميكنند برطرف مقابل برتري يابند بطور منظم بيان كنند .
روابط بين سازمان و محيط خود بمنظور فراهم آوردن امكان برتري يافتن بر رقبا، منابع خويش را به حركت وا ميدارد .
بعلت تغييرات متنوع و پيچيده كه هر زمان با ان روبروست در مورد تعاريف و نظرات صاحب نظران اتفاق نظر وجود ندارد .
تعاريف مفهومي استراتژي :
از استراتژي تعابير و تعريفهاي گوناگون شده است كه به آنها ميپردازيم :
1- استراتژي به معناي طرح و نقشه : از ديدگاه اين نوع تعريف هر استراتژي بعنوان يك نقشه از پيش تعيين شده است كه ميتوان فرد ، سازمان و يا يك واحد نظامي را به يك هدف معين برساند و يا يك راهنما است براي برخورد با وضعيت جديد .
- در امور نظامي استراتژي ( به معناي نقشه ) تهيه پيش نويس طرح جنگ ، شكل دهي مبارزات اقدامات فردي در درون اين طرح و تصميم گيري در مورد برخوردهاي فردي .
- در نظريه بازي عبارتست از يك طرح كامل ، طراحي كه معين ميكند بازيكن در هر موقعيت ممكن چه انتخابهايي را خواهد كرد .
- در مديريت طراحي واحد و جامع و يكپارچه است كه براي اطمينان از دستيابي به هدفهاي اساسي موسسه تنظيم ميشود .
2- استراتژي بعنوان يك الگو : يك تعريف ديگري كه ميتوان از استراتژي بيان كرد راهنما و الگو بودن استراتژيها كه سازمان را در انطباق فعاليتها با آن دارد .
همانطور كه پيشتر نيز بيان شد ، بعلت تغييرات محيطي و اينكه محيط شركت با ديگري تفاوت دارد و نيز توانائيها و ضعفهاي شركتها وسازمانها متفاوت است بنابراين در استفاده از الگو ميتوان گفت كه شيوه هاي موفق به تدريج بصورت الگوي اقدامي درميآيند كه استراتژي را تشكيل ميدهند اما قطعاً يك استراتژي كلي در اين مورد نداريم .
اما هميشه استراتژيها داراي يك نقشه كامل كه واز پيش تعيين شده نيستندممكن است نقشه ها تحقق نيابند و الگوها شايد بودن نقشه باشند كه از پيش به آن فكر شده باشد .
طبق نظرهيوم : استراتژيها ميتوانند بصورت يك دامنه ((RANG )) قرار بگيرند كه هريك داراي شرايط خاصي هستند ، از استراتژي برنامه ريزي شده تا استراتژي تحميلي كه سازمان هيچ نقش در آن ندارد .
الف – الگوهاي متفاوت استراتژي
الف -1 : استراتژي برنامه ريزي شده : هدفهاي دقيق به توسط يك رهبري مركزي تنظيم و بيان ميشود . پس به كمك نظارت رسمي براي اجراي طبيعي آنها در محيطي معمولي و قابل كنترل يا قابل پيش بيني پشتيباني ميشود .
الف -2 : استراتژي كارسلارانه : هدفها و مقاصد بصورت تصورات ذهني بيان نشده يك رهبر موجوديت دارند و بنابر اين با فرصتهاي جديد قابل انطباق هستند . سازمان تحت كنترل شخصي اين رهبر است و بنابراين با فرصتهاي جديد قابل انطباق هستند .
الف -3 : استراتژي هاي ايدئولوژيكي : هدفها بصورت تصورات ذهني همه اعضاي سازمان موجوديت دارند و به كمك هنجارهاي مشترك قوي كنترل ميشوند .
الف -4 : استراتژي چتري : (1) رهبري سازماني كه بطور نسبي بر اقدامات نظارت دارد ، هدفها مرزهاي استراتژيك را بيان ميكنند و ديگران بايد برمبناي آن اقدام نمايند .
الف -5 : استراتژي فرآيندي : (2) رهبري سازمان ابعاد فرآيندي استراتژي را كنترل ميكند ولي محتواي عملي استراتژي را به ديگران واميگذارد .
الف -6 : استراتژي ناپيوسته : (3) اعضاء واحدهاي فرعي كه سست گونه به بقيه بخشهاي سازمان مرتبط هستند ، الگوهايي در جريان اقدامات و عمليات خود پديد مي آورند كه اين امر در تناقض با هدفهاي مشترك يا سازمان مركزي صورت ميگيرد .
الف -7 : استراتژي توافقي : (4) اعضاي مختلف سازمان با برقراري تعادل متقابل برالگوهايي كه در سازمان مطرح است درحاليكه هدفهاي مشترك وجود ندارند ، اتفاق نظر دارند .
الف -8 : استراتژي تحميلي : (5) محيط خارجي الگوها را براي اقدامات در سازمان تعيين ميكند يابا تحميل مستقيم ، يا با انتخابهاي سازماني اجباري غيرآشكاري .
1-2-3 : استراتژي به معناي موضع : (6) پس از دو تعريف بيان شده در مورد استراتژي ، هنوز يك سوال باقي مي ماند ، استراتژي در مورد چه چيزي ؟ مي دانيم كه استراتژي يك موضع سازماني است و وسيله اي براي مشخص كردن اينكه يك سازمان در كجاي محيط رشته صنعت خود ، در كجاي بازار ودر كجاي محيط جامعه خويش قرار دارد . طبق اين تعريف ميتوان گفت كه با استراتژي نيروي واسط بين سازمان و محيط آن ميباشد واز ديدگاه مديريت يعني قلمرو بازار توليد و فعاليت يك شركت .
1-2-4 : استراتژي به معناي ديدگاه : (7) برمبناي اين تعريف ، استراتژي و نحوه پياده كردن آن در سازمان يك ديدگاه است كه محتواي آن تنها در يك وضعيت شاخص و خاص تشكيل نميشود بلكه نوعي تصوير ذهني پايدار است نسبت به جهان .
مانند ديدگاه ، رتري طلبي در بازار ، بازاريابي ، توليد برمبناي خواست مشتري و ......
ديد استراتژي به هر سازمان يك هويت يا شخصيت به آن ميدهد ، نسبت به نحوه عمل و فعاليت شركت .
1-2-3-4- براين كوئين – جيمز – مديريت استراتژيك صفحه 39
5- مينتس برگ ، هنري ، مديريت استراتژيك صفحه 39
6- همان ماخذ صفحه 40
7- همان صفحه 43
در اينمورد ، بنظر فيليپ سلزنيك : شخصيت سازمان را تعهدهايي مي سازند ، منسجم و مشخص نسبت به چگونگي عمل و بازتاب كه در درون آن جاي گرفته اند .
بطوركلي ميتوان گفت كه : استراتژي ها قبل از آنكه پياده شوند در محيط سازماني يك مفهوم ذهني هستند كه در ذهن افراد ذينفع وجود دارند .
1-2-5 : استراتژي صاف و مختلط : اين تعاريف طبق نظر ايگو رانسف در مديريت استراتژيك بيان شده است .
1-2-5-1: استراتژي كلي و مختلط هم نشاندهنده يك قاعده تصميم گيري آماري است كه مشخص ميكند سازمان در يك وضعيت معين كدام نوع استراتژي را انتخاب خواهد كرد .
1-2-6 : تعريف استراتژي توسط چند كارشناس مديريت :
آ.د.چندلر : استراتژي بعنوان تعيين آماج و هدفهاي دراز مدت در سازمان و براي تحقق پذيري اين آماج تخصيص دادن منابع مورد نياز و آماده نمودن برنامه هاي فعاليتي مناسب
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 347