PDF رمان نوازشم کن از مریم پیروند(نسخه کامل 1250 صفحه )ژانر عاشقانه،اجتماعی

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رمان

PDF  رمان نوازشم کن از مریم پیروند(نسخه کامل 1250 صفحه )ژانر عاشقانه و اجتماعی

 

خلاصه رمان:

فیاض مرد خشن و زخم‌خورده‌ای که توی نوجونیش توسط یه زنِ زیبا و افسونگر چیزهای کثیفی رو تجربه می‌کنه که در آینده باعث ایجاد بُعد روانیش میشن و از تمام زن‌ها بیزار میشه، حالا با نزدیک شدنش به دخترِ اون زن سعی داره گذشته‌ش رو تلافی کنه…

قسمتی از داستان نوازشم کن :

- اینا خیلی گوگولیان مگه نه ؟
چین های ابروش رو باز کرد و لبخند پهنی زد.
- عالیه. آدم بینشون حس زنده بودن میکنه.
ساعد دستش رو گرفتم و با همون نیش باز گفتم :
- پس بیا بریم نفس تازه کنیم. من که دارم غش و ضعف میرم براشون.
اینقدری که ذوق داشتم یادم رفته بود با فیاض زدم به کنتاکت. ولی وقتی فیاض گفت :
- تو برو داخل، تا تو نگاه میکنی منم یه زنگ میزنم به آراز و میام.
ریختم زمین. رفتارش کاملا مشکوک بود و اون حس مرموز دوباره توی تنم روشن شد.
شاید نباید بهش اهمیتی میدادم اما انگار برام مهم شده بود که همونجا جلوی در
ایستادم و به دور شدنش نگاه کردم که گوشی موبایلش رو از جیبش در آورد ، شماره گرفت و اونو کنار گوشش گذاشت و شروع کرد به حرف زدنی که من فقط جنبش لبهاش رو میدیدم.
به سختی نگاه گرفتم و رفتم داخل مغازه.
حالِ بدم با دیدن لباسهای کوچیک نوزادی و چیزهای زیباشون سریع عوض شد و حس شور و شعفِ دوبارهای توی تنم دوید که بیاختیار لبخندی زدم و جلو رفتم و تیکه های کوچیک لباسهارو برداشتم و بهشون نگاه کردم.
لباسهای خال خالی، لباسهای عروسکی، خرسی، کیتی ، منگولههای کوچولویی که بهشون وصل بود و چیزهای متنوع و .......................................

 

چند روزی میشد که به ملاقات مامانم میرفتم ولی هر بار با درهای بسته ملاقات روبرو می‌شدم. بی هیچ دلیلی مامان رو ملاقات ممنوع کرده بودن و من می‌دونستم این کار هم فقط از عهده فیاض بر اومده که برای من خط مشی به این بزرگی تعیین کرده. از روزی که با عصبانیت خونه‌ش رو ترک کردم

هیچ قرار یا تماس تلفنی با هم نداشتیم تا دیروز بعد از اینکه بدون نتیجه گرفتن و دیدن مامان از زندان به خونه برگشتم تماسش روی گوشیم نشست. از پشت دیوارهای گوشی می‌  تونستم تمسخر نگاه و لبخندش رو ببینم. انقدر به تماسش خیره شدم تا صفحه گوشی دوباره خاموش شد. هیچ میلی برای جواب دادن و یا شنیدن صداش نداشتم. من وحشت رو با تمام وجود توی تنم حس می‌کردم. وحشتی بنام” فیاض” آخرین امتحانم روز دوشنبه آینده بود، تصمیم داشتم بعد از آخرین امتحانم به گرگان برم و چند روزی رو کنار آقاجونمو عمه هام باشم. تک و تنها موندنم توی خونه و کارهایی که فیاض از پس انجامشون هیچ تردید و هراسی نداشت باعث شد شرایط مامان رو بیخیال بشم و از این بن بست کمی رهایی پیدا کنم. برای خودم اسپاگتی درست کردم و تنهایی شام خوردم. ظرف ها رو شستم و چای دم کردم و با ریختن یه لیوان چای کنار تلویزیون نشستم و کانالا رو بیخودی …

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رمان

تعداد مشاهده: 790 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.pdf

فرمت فایل اصلی: PDF

تعداد صفحات: 1250

حجم فایل:5,688 کیلوبایت

 قیمت: 25,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل