PDF رمان دیوار آهنی از فاطمه خادمی با لینک مستقیم در ژانر عاشقانه، پرستاری، درام
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رمان، شعر و داستان
PDF رمان دیوار آهنی از فاطمه خادمی با لینک مستقیم
ژانر رمان : عاشقانه، پرستاری، درام
تعداد صفحات : ۱۵۸
دانلود آسان رمان دیوار آهنی با لینک مستقیم دانلود فایل PDF – آخرین ویرایش سازگار با همه گوشی ها و سیستم های کامپیوتری
خلاصه رمان:
ریما دختری طرد شده از خانواده بخاطر اتفاق پوچ، اتفاقی که بی تقصیر ترین آدم اوست... پرستار کودکی میشود، اما!… پدر آن بچه کیست؟! پدری که عشق قدیمی ریما است!
قسمتی از داستان دیوار آهنی :
جلوی کافه ایستادم نفس عمیقی کشیدم واردش شدم دنبال پسری با تیشرت مشکی با شلوار جین یخی میگشتم سامیار گفته بود با این لباسا میتونم پیداش کنم. بالاخره پسری رو دیدم پشت به من با همون لباسا نشسته بود به بیرون نگاه میکرد. با استرس به سمتش رفتم. -سلام. سرشو برگروند که
با پسری که دو هفته پیش خیسم کرده بود رو به رو شدم. لبخندی زد و گفت: شما باید ریما باشین درسته؟ سری تکون دادم که گفت: قیافتون برام خیلی آشناست؟! لبخندی زدمو گفتم: اون روز خیسم کردین! کمی فکر کرد و گفت: اوه! یادم اومد. به صندلی اشاره کرد روش نشستم و این شروع آشنایی
منو سامیار بود… پنج ماه از دوستی منو سامیار میگذشت خانوادم از وجود سامیار خبر داشتن ولی خانواده سامی تو ترکیه بود. مثل همه روزا رفتم خونه کلید انداختم وارد شدم. خونه تو تاریکی مطلقی فرو رفته بود. در اتاق باز کردم با دیدن پسرجونی که رو تخت رها بود تعجب کردم. با صداش
به خودم اومدم. -اوه رها نگفته بود همچین خواهر زیبایی داره! رو به روم ایستاد دستی به گونم کشید. هنوز تو شک بودم که صدای داد کسی اومد. برگشتم سمت در که مامان و بابا رو دیدم: دختره عوضی. پشت بند این حرف سیلی محکمی خوابوند تو گوشم. انگار لال شده بودم هیچ حرفی نمیزدم …